خدا می بیند...God sees جوانا! رهِ طاعت امروز گير×كه فردا نيايد جواني زپير
|
سختي جان کندن و حسرت از دست دادن دنيا به دنياپرستان هجوم آورد ،
بدنها در سختي جان کندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام
همة اندامشان را فرا گرفته ، زبان را از سخن گفتن باز ميدارد،
و او در ميان خانوادهاش افتاده با چشم خود ميبيند و با گوش ميشنود
و با عقل درست ميانديشد که عمرش را در پي چه کارهايي تباه کرده؟
و روزگارش را چگونه سپري نمود؟به ياد ثروتهايي که جمع کرده ميافتد،
همان ثروتهايي که در جمعآوري آنها چشم بر هم گذاشته
و از حلال و حرام و شبهه ناک گرد آورده و اکنون گناه جمعآوري آن
همه بر دوش اوست که هنگام جدايي با آنها فرا رسيد، و براي وارثان
باقيمانده است تا از آن بهره مند گردند، و روزگار خود گذرانند ،
راحتي و خوشي آن براي ديگري و کيفر آن بر دوش اوست ،
و او در گرو اين اموال است که دست خود را از پشيماني ميگزد. به خاطر
واقعيتهايي که هنگام مرگ مشاهده کرده است . در اين حالت از آنچه که در زندگي
دنيا به آن علاقه مند بود بياعتنا شده آرزو ميکند ، اي کاش آن کسي که
در گذشته بر ثروت او رشک ميبرد ، اين اموال را جمع کرده بود،
اما مرگ همچنان بر اعضاي بدن او چيره ميشود ، تا آنکه گوش او
مانند زبانش از کار ميافتد، پس در ميان خانوادهاش افتاده نه ميتواند
با زبان سخن بگويد و نه با گوش بشنود، پيوسته به صورت آنان نگاه ميکند،
و حرکات زبانشان را مينگرد اما صداي کلمات آنان را نميشنود،
سپس چنگال مرگ تمام وجودش را فرا ميگيرد، و چشم او نيز مانند گوشش
از کار ميافتد، و روح از بدن او خارج ميشود، و چون مرداري
در بين خانوادة خويش بر زمين ميماند که از نشستن در کنار او وحشت دارند،
و از او دور ميشوند. نه سوگواران را ياري ميکند و نه خوانندهاي را
پاسخ ميدهد، سپس او را به سوي منزلگاهش در درون زمين ميبرند ،
و به دست عملش ميسپارند و براي هميشه از ديدارش چشم ميپوشند .
نهج البلاغه، ترجمة مرحوم دشتي ، خطبه 109 ،قسمت 5 ،ص 199 نظرات شما عزیزان: برچسبها: [ 6 / 6برچسب:وصف چگونگي مرگ و مردن, ] [ 4:54 ] [ oroojloo ]
[
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |